ما در شرکت آراد برندینگ به دنبال رشد مالی برای تک تک شماها هستم و از شرکت های تک منظوره نیستیم که فقط بر روی تکنیک کار کنیم. مزیت شرکت ما حرف های داخل کتاب ها نیست و ما آنها را زندگی کرده و اثرت آنها را مشاهده کردیم.
پول بیش از هر چیز از شخصیت و کاراکتر ما به دست می آید!
پول فقط از لحظه چک نوشتن شروع نمی شود بلکه پول از شخصیت و کاراکتر ما حاصل می شود.
وقتی ما عبارت «من تاجر» را به کار می بریم یعنی ما از خود، جعبه واژگانی نوع صحبت کردن و رفتارهایمان شروع می کنیم. ادبیات گفت و گو و شیوه رفتاری من هنگام مذاکره مهم هستند، ضمن اینکه باید نحوه برخورد با مشتریان را فرا گیریم و با هر یک شیوه مختص به او را داشته باشیم.
تغییر رفتار تجاری، فراتر از تغییر رفتار امنیتی ها!
افرادی که جذب مشاغل امنیتی می شوند، رفتار و منش شان متفاوت می شود و دسترسی به آنها سخت تر می شود. تغییر رفتار در افرادی که در عرصه تجارت حضور می یابند از افراد امنیتی هم سریع تر و ملموس تر صورت می گیرد چرا که تجارت تنها شغلی است که تمام رفتارهای ما را استانداردسازی می کند و تنها شغلی است که در تمام زمان باید منتظر رفتار خود باشیم.
صبر در تجارت
اولین سوال من این است که در صبر چقدر به خود نمره می دهید؟ باید صبور بوده، قضاوت زودهنگام نکنیم و زود خودم را خرج نکنم.از منظر افراد هرگاه سخن از صبر می شود این گونه در ذهن متبادر می شود که منظور از این واژه تند نرفتن است در صورتی که کند حرکت نکردن نیز معنای دیگر صبر است. صبر در تجارت به چند بخش تقسیم می شود که مهم ترین آن عدم انتظار موفقیت در همان بدو فعالیت است. صبر بر مشتری و صبر بر تامین کننده از دیگر موارد صبر در تجارت است؛ همچنین باید برای افرادی که با آنها می کنم تاریخ انقضا بگذارم و برای هر یک از آنها قلمرو تعیین کنم. صبر در نگاه کردن استاندارد و صبر بر رفتار کردن استاندارد هم همگی جزو موارد صبر محسوب می شوند.
فردی که سهم دیگران را نمی پردازد، تاجر موفقی نخواهد شد
مطلب بعدی اینکه چقدر ما پخش درصد داریم یعنی یک سری معاملات اتفاق می افتد و پول به حساب ما واریز می شود، هر کسی هر پولی به حسابش می آید را خرج می کند انگار نه انگار که در رسیدن این پول رد پای آدم های دیگر نیز بوده و وی سهم آنها را نمی پردازد. چنین فردی هیچ گاه تاجر موفقی نخواهد شد چرا که تاجر موفق اهل بده بستان است. اینکه یک بازیکن فوتبال از جلوی دروازه تیم خود تا دروازه حریف همه بازیکنان را دریبل کرده و توپ را به دروازه حریف بدوزد، کار بسیار سخت و دشواری است، بنابراین هنر پاس دادن صحیح و اصولی است. در تجارت نیز پاس دادن یکی از امتیازات یک تاجر موفق به شمار می رود.
سواد تغییر!
مطلب بعدی اینکه ما در دنیایی به نام تغییر به سر می بریم، حتی اخیرا یونسکو نیز تغییر را معیار و سنجش افراد اعلام کرده است یعنی آدم ها به همان اندازه که قدرت تغییر دارند، با سواد هستند؛ بنابراین ممکن است فردی با مدارک تحصیلی درجه یک دانشگاهی پایین ترین قدرت تغییر را داشته باشد و از سوی دیگر افرادی هم هستند که علی رغم اینکه مدرک تحصیلی بالایی ندارند اما قدرت تغییر بالایی دارند.
در دنیای فعلی اگر تغییر نکنیم حذف خواهیم شد
در دنیای سریع کنونی آدم هایی که مدرک تحصیلی بالایی ندارند اما قدرت تغییر بالایی دارند، موفق تر خواهند بود چرا که این افراد می دانند که در کجا باید تغییر کنند. اساسا در تجارت یک حقیقت وجود دارد و آن هم پول است. آدم های باهوش خیلی زود تغییر می کنند و تنها آدم های احمق هیچ گاه تغییر نمی کنند. واقعیت اینجاست که دنیا آن قدر سرعت زیادی پیدا کرده که اگر تغییر نکنیم، کم نمی شویم بلکه حذف می شویم.
برای تجارت جا باز کنید
مطلب بعدی اینکه یک لیوان چای را تصور کنید که تمام ظرفیت من را دربر گرفته است. اگر من بخواهم وارد تجارت شوم، سوال اینجاست تجارت چقدر از ظرف روح و مغز من ظرفیت می خواهد، من باید به همان اندازه داده ها و اجراهای خود را اضافه کنم تا بتوانم در تجارت موفق شوم. ما با ظرفی که جای دیگر آن را پر کرده ایم نمی توانیم در تجارت فرد موفقی شویم چون تجارت جای مخصوص به خود را می خواهد. ظرف تو پر از داده های کارمندی و شغل سابق خود است ولی تجارت می گوید به من صبر بده، به من مشتری شناسی بده، به من قدرت مذاکره بده و همه اینها جا می خواهد.
آهن ربایی که براده های مغز و روان تو را می برد در تجارت به درد تو نخواهد خورد
اگر می خواهید در تجارت موفق شوید به همان اندازه که از اضافه های قبلی برداری و حذف کنی جا برای تجارت داری چون آن آهن ربایی که براده های مغز و روان تو را می برد در تجارت به درد تو نخواهد خورد. اگر شغل کنونی شما با تجارت کاملا در تضاد است باید خیلی تلاش کنی اما اگر با تجارت در یک سطح قرار دارد، موفقیت در این عرصه برای شما ساده تر خواهد بود.
چند نفر از بزرگان تجارت شماره شما را دارند؟!
مبحث بعدی در خصوص ارتباطات است؛ این سوال مطرح می شود که ما اگر در یک محصول تجاری فعالیت می کنیم چند نفر از بزرگان آن صنعت را می شناسیم. اگر بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم و مثلا بگوییم من پنج چهره شاخص این عرصه را می شناسم، به مرحله بعد می رویم و در مرحله بعد این سوال مطرح می شود که چند نفر از آن بزرگان، شما را می شناسند؟ سپس به اینجا می رسیم که از این افراد که تامین کنندگان بزرگ محصول مورد نظر ما هستند، شماره چند نفر را داریم و مهم تر از همه این است که چند نفر از این تامین کنندگان بزرگ شماره ما را دارند؟